کمک، استفاده، سود، فایده، ارزش، دارای ارزش بودن، در دسترس واقع شدن، سودمند بودن، بدرد خوردن سایر معانی: به درد خوردن، به کار خوردن، ارزیدن، به درد خوری، سودمندی، (مهجور) منفعت، درآمد، فایده ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] زمان مورد قبول .
دسترسی، دسترس پذیری، فراهمی، قابلیت استفاده، چیز مفید و سودمند، شخص مفید سایر معانی: دسترس، در دسترس (بودن)، حصول پذیری، وجود، آماده ی استفاده بودن، بودن [علوم دامی] درجه فراهمی ؛ می توان آن ...
[روانپزشکی] کاشف دسترس پذیری. تاثیر قابلیت وصول مواد مورد نیاز برای استدلال، بر استدلال شخص.
[حسابداری] ظرفیت در دسترس
کلر دردسترس [مهندسی محیط زیست و انرژی] سنجهای برای بیان توان اکسیدکنندگی انواع هیپوکلریتها و دیگر مواد با منشأ کلر که در مقایسه با عنصر کلر مشخص میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[نساجی] انرژی قابل استفاده - انرزی مفید
گرمای دسترسپذیر [فیزیک] بیشینهمقدار انرژی گرماییای که در شرایط آرمانی از احتراق سوخت خاصی به دست میآید
[شیمی] بزرگنمایی مفید
[برق و الکترونیک] بهره توان قابل دسترس
بهترین فنّاوری بازبَرازش موجود [مهندسی محیط زیست و انرژی] بهترین فنّاوری در دسترس برای ارتقای عملکرد سامانههای واپایش آلایندهها در تأسیسات ثابت موجود ...
زیستفراهمی [علوم پایۀ پزشکی] [تغذیه، علوم و فنّاوری غذا] میزان جذب و استفادۀ یک مادۀ مغذی یا غیرمغذی در بدن|||[علوم دارویی] قابلیت دارویی که پس از مصرف در دسترس بافت هدف قرار میگ ...