[ ژَ ] (اِخ) کتاب مانی نقاش و آن مشتمل بوده بر تصویرات و نقشهائی که اختراع اوست. (برهان). ارژنگ. کتاب منسوب به مانی و ظاهراً ژنگ مخفف این کلمه باشد: آن صحن چمن که از دم دی گفتی دم گرگ ...
لغتنامه دهخدا
[ ژُ ] (اِ) سُم شکافتهٔ آهو و گاو و امثال آن. (آنندراج از انجمن آرا).
[ ژَ ] (اِ) زنجار. زنگار. زنگ. ژنگ. زنگی که در فلزات از اثر رطوبت و غیره پیدا شود. بعض فرهنگها ژنگار یا زنگار را بخصوص به رنگ سبز که بر فلز نشیند اطلاق کرده اند: بشستن بدین بِه و آب پاک و ...
مجموع اطلاعات ژنی در یک یاخته یا اندامگان [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]
واژههای مصوب فرهنگستان
← رونوشتگان [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری]
← تغذیهژنگانشناسی [تغذیه]
شاخهای از ژنگانشناسی که در آن تأثیر ژنها و ترکیب ژنگانی در رفتار موجود زنده بررسی میشود [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] ...
← فامتَنپیمایی [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری]
[ ژَ گُ لَ / لِ ] (اِ) سُمی که شکافته باشد همچون سُم آهو و گاو و گوسفند و امثال آن. (برهان). ظِلف. (مهذب الاسماء). زنگله. کفشک. (التفهیم).
[ ژِ دِ ] (اِخ) (لو...) نام حجاری خفته رسته ای از آنتونن مِرسیه که اینک در موزهٔ لوور است.
کل ژنگان موجود زنده که بهصورت قطعات جداازهم و منظم بر روی یک بستر در کنار یکدیگر قرار میگیرند|||متـ . تراشۀ ژنگانی genome chip [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاور ...
بُرونزاد
فرهنگ واژههای سره