= مولیدن
فرهنگ فارسی عمید
[ مَ ] (ع اِ) مال و سامان و اسباب را گویند. (برهان). مال باشد. (فرهنگ جهانگیری).
لغتنامه دهخدا
(اِ) درنگ و تأخیر. (غیاث). درنگ و تأخیر و توقف و بازایستادگی. (ناظم الاطباء). بودن و درنگ و تأخیر. و مول مول یعنی باش باش. (از برهان) (از آنندراج). درنگ باشد. (لغت فرس اسدی). لفظی است که ا ...
(هندی، اِ) به زبان هندی قیمت و بهای هرچیز باشد. || بیخ نباتات را گویند. (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری). || مایه و سرمایه را گویند. (از برهان). سرمایه بود. (جهانگیری).
[ مَ ] (ع ص، اِ) مولی. سرور. مخدوم. سرپرست که مورد احترام و ستایش کس یا کسان باشد. (از یادداشت مؤلف). صاحب و خداوندگار و مالک و خواجه : بیعت کردم به سید خود و مولای خود. (تاریخ بیهقی چ اد ...
[ مَ / مُو ] (اِخ) آقاعبدالمولی. از گویندگان معاصر شاه سلطان حسین صفوی و از مصاحبان و مرشدان آذربیگدلی بوده. از علوم و انواع خطوط آگاهی داشته. در یکی از دیه های اصفهان گوشه ای گزیده و مردی ب ...
[ مَ / مُو ] (اِخ) دهی است از دهستان فریم بخش دودانگهٔ شهرستان ساری، واقع در ۷هزارگزی شمال خاوری کهنه ده با ۱۰۰ تن جمعیت. آب آن از چاه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۳).
[ مَ / مُو دَ / دِ ] (ص مرکب، اِ مرکب) غلام زاده. بنده زاده. برده زاده. فرزند غلام و برده که پدر وی برده و بنده بوده باشد: قمر در نیکوئی دلدادهٔ تست شکر مولای مولازادهٔ تست.نظامی. || آق ...
درنگ بسیار؛ تاخیر از پی تاخیر: ( چنان به وعده همیکرد چرخ مولامول / که شد ز خون دلم تشت چرخ مالامال (جمالالدین عبدالرزاق: ۲۳۸).
(اِمص مرکب) درنگ بسیار و درنگ از پی درنگ و تأخیر پس تأخیر. (از برهان) (ناظم الاطباء). تأخیر از پی تأخیر. (انجمن آرا) (آنندراج). و رجوع به مول و مولیدن شود. - مولامول کردن؛ سخت تأخیر کردن. د ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.