معنی

(اِمص مرکب) درنگ بسیار و درنگ از پی درنگ و تأخیر پس تأخیر. (از برهان) (ناظم الاطباء). تأخیر از پی تأخیر. (انجمن آرا) (آنندراج). و رجوع به مول و مولیدن شود. - مولامول کردن؛ سخت تأخیر کردن. درنگ از پی درنگ نمودن : چنین به وعده همی کرد چرخ مولامول که شد ز خون دلم طشت چرخ مالامال. جمال الدین عبدالرزاق.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.