(اِ) (گل...) قسمی گل سوری.
لغتنامه دهخدا
(اِ مرکب) رجوع به «چای صافی» شود.
[ پَ نَ / نِ ] (اِ مرکب) رجوع به «چای پزخانه» شود.
(نف مرکب) زارع چای. || (اِخ) لقب شاهزاده کاشف السلطنه که به زمان سلطنت مظفرالدین شاه بذر چای و کشت آن را از چین به ایران آورد و در لاهیجان بار اول کشت چای کرد و در این امر دچار مشقات و رن ...
(اِخ) دهی جزء دهستان بزجلو بخش وفس شهرستان اراک در ۱۷ هزارگزی جنوب خاوری کمیجان و ۸ هزارگزی راه مالرو عمومی. کوهستانی و سردسیر است با ۲۰۲ تن سکنه، آب آن از قنات، محصول عمدهٔ آنجا غلات، ا ...
[ بُ ] (اِ) سر تازیانه. در فرهنگ رشیدی ذیل کلمهٔ «چابک» چنین آمده: «چابک به معنی تازیانه در غیر شعر خسرو دیده نشد و ظاهراً هندی است: خشم ستیزنده را چابک تأدیب زن. اما در صراح در لغت عذب گفت ...
(حامص) تملق گویی. چرب زبانی. و رجوع به چاپلوسی شود.
صلی الله علیه و آله و سلم چابک. چست. چالاک. جلد. و رجوع به چابک و چابوک دست شود.
(بُ)(ص.)۱- چست و چالاک، زرنگ.۲- ماهر، زبردست.
فرهنگ فارسی معین
[ بُ ] (اِ) چابق. تازیانه. (برهان) (غیاث از بهار عجم و سراج و سروری): اسپی است مرا ز سایهٔ خود به گریز دشت از عرق سستی او طوفان خیز یک گام به گام بسپرد گر به مثل شمشیر بود چابک و خنجر مهمی ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.