(اِ مرکب) رجوع به «چای صافی» شود.
لغتنامه دهخدا
[ پَ نَ / نِ ] (اِ مرکب) رجوع به «چای پزخانه» شود.
(نف مرکب) زارع چای. || (اِخ) لقب شاهزاده کاشف السلطنه که به زمان سلطنت مظفرالدین شاه بذر چای و کشت آن را از چین به ایران آورد و در لاهیجان بار اول کشت چای کرد و در این امر دچار مشقات و رن ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.