(اِ.) اندوه، دلتنگی.
فرهنگ فارسی معین
[ تَ ] (ع اِ) بنده و از آن است تیم اللََّه بن ثعلبةبن عکابة و تیم اللََّه بن قاسط در نمر، و در قریش. تیم بن مرة قوم ابی بکر (رض) و تیم بن غالبین فهر و تیم بن قیس بن ثعلبةبن عکابة و در بکر ...
لغتنامه دهخدا
(تَ) [ ع. تیماء ] (اِ.) دشت، بیابان.
(اِ.) پوست بز دباغی شده.
(اِ) چرم بودار که آن را بلغار و ادیم نیز گویند و این لفظ ترکی است... و در مدار به «جیم» فارسی است (تیماچ). (غیاث اللغات) (آنندراج). چرمی است رنگین و بوی خوش دارد. درشب طلوع سهیل آن را رنگ ...
ضدعفونی کردن بذر با قارچکشها یا آغشته کردن آن به باکتریهای مفید [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ تَ ] (مص مرکب) اهتمام. اعتناء. تعاهد. تعهد کردن. پرستاری کردن. مواظبت کردن. مراقبت کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توجه داشتن. (ناظم الاطباء): مثل زنند که آید طبیب ناخوانده چو تندرستی ...
[ کَ دَ ] (مص مرکب) پرستاری کردن. (از ناظم الاطباء). تعهد و غمخواری و حراست و مواظبت حال کسی کردن. توجه و مراقبت کردن از کسی یا بیماری یا چیزی : و چون او نیز از دنیا برفت پسر او احمدخان پا ...
غمگین؛ اندوهگین: تنت قارون شدهست و جانْت مفلس / یکی شاد و دگر تیمارخواره (ناصرخسرو: ۴۶۱).
فرهنگ فارسی عمید
۱. غمخوار. ۲. پرستار.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.