(نف مرکب) پرستار. خادم. غمخوار. متعهد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): همه پرگناهان که پیش تو اند نه تیماردار و نه خویش تو اند.فردوسی. || مغموم. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): نبرده گزینان اسفند ...
لغتنامه دهخدا
(حامص مرکب) خدمت. پرستاری. تعهد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توجه و سرپرستی. (ناظم الاطباء): حسن بواسطه ای بیمار شد و روزی چند برآمد و سودا بر وی غلبه کرد و دیوانه شد... مأمون به همدان ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.