۱. بیمدارنده؛ ترسنده. ۲. ترسناک؛ ترسآور.
فرهنگ فارسی عمید
[ تَ یَ مْ مُ ] (ع اِ) جِ تیمن. (فرهنگ فارسی معین).
لغتنامه دهخدا
(ص، اِ) مواسات باشد و آن معاونت یاران و دوستان و مستحقین کردن است. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). مشفق و مهربان و دستگیر. (ناظم الاطباء).
(ص مرکب) قی آلود. چرکین. (یادداشت مؤلف). || زخمیان. مجروحان. (آنندراج).
(ص مرکب) ریمی و دارای ریم. مانند جراحتی که در آن ریم فراهم شده باشد. (ناظم الاطباء). باریم. پرریم. ریمگین. طَفِس. خم ناک. (یادداشت مؤلف). چرکناک. (آنندراج). || کثیف. ناپاک. چرکین. ملوث. پل ...
(مْ سْ کْ) [ فر. ] (اِ.) ورزشی است به منظور پرورش و آماده سازی بدن برای نمایش حرکتهای تعادلی و به کارگیری ابزاری چون پارالل، بارفیکس، خرک و..
فرهنگ فارسی معین
(فرانسوی، اِ) ورزش بدنی با اسبابهای مختلف از قبیل پارالل و بارفیکس و دارحلقه و غیره. ... ... ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.