[ اِ نی یَ ] (اِخ) اشبانیا. اسپانیا. اسپانی . صاحب نفح الطیب گوید اشبانیه نام قدیم اشبیلیه بوده سپس آنرا به تمام اندلس اطلاق کرده اند.
لغتنامه دهخدا
[ نی یَ / یِ ] (معرب، ص نسبی) مؤنث بیابانی. ج، بیابانیات. (فرهنگ فارسی معین).
(زَ یَ یا یِ) [ ع. زبانیة ] (اِ.) جِ زبنیه.۱- سرکشان.۲- مردم سخت و درشت.۳- سرهنگان.۴- بعضی از ملائکه را بدین نام خواندهاند به سبب آن که دوزخیان را به دوزخ رانند.
فرهنگ فارسی معین
[ زَ یَ ] (ع ص، اِ) جِ زبنیة و زبنی، کسانی که مردم را میرانند. (از لسان العرب). جِ زبنیة. (ناظم الاطباء). جِ زبانیة و زبان و زابن و زبنی است. (فرهنگ نظام). جِ زبنیة. (ترجمان علامهٔ جرجانی ص ...
[ شَ سَ نی یَ ] (اِخ) (ملوک...) آل شنسب. نام دو طبقه از سلاطین یکی منسوب به جد اعلای آنان شنسب نام که گویند معاصر امیرالمؤمنین علی (ع) بود و از او عهد و لوا ستده و سلطان علاءالدین حسین غو ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.