زردکان، زرد روی
فرهنگ واژههای سره
[ یَ رَ ] (ص نسبی) منسوب به یرقان. به رنگ یرقان. زردی آورده. که به مرض یرغان مبتلاست. مبتلا به یرقان. (یادداشت مؤلف). کنایه از زردشده و خزان شده باشد. (از آنندراج) (برهان) (ناظم الاطباء). ...
لغتنامه دهخدا
[ یُ قَ ] (ترکی، اِ) یرغه. یرقا. یرغا. نوعی از رفتار اسب و دیگر ستور. - امثال: خر خالی یرقه می رود. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یرغه شود.
[ اُ طَ رِ ] (ع اِ) نخله ای است حجازی. (ناظم الاطباء). طُرَیق و اطیرق نخله ای است حجازی. (منتهی الارب). و رجوع به طُرَیق شود.
(اِ) بلغت رومی حنا را گویند و آن برگ درختی باشد که بکوبند و خمیر کنند و بر دست و پا بندند. (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم). حنا. (الفاظ الادویه). رجوع به حنا شود. || کتیرا. (الفاظ الادویه). ...
[ حَ جَ رُلْ یَ رَ ] (ع اِ مرکب) حمداللََّه مستوفی در نزهة القلوب گوید: سنگی خرد است، آن را در آشیان پرستو یابند. نظر در او دفع یرقان کند. -انتهی. و آن حجرالخطاطیف است. رجوع به حجرالخطاطی ...
برای یک ماتریس مربعی، خط درایههایی که بلافاصله زیر قطر اصلی قرار دارد [ریاضی]
واژههای مصوب فرهنگستان
قلاب کمربند که بر آن تصویر شیر باشد.
فرهنگ فارسی عمید
[ طُ عَ مَ تُ نُ اُ بَ رِ ] (اِخ) یکی از منافقان از اهل عقبه. (امتاع الاسماع ج ۱ ص ۴۷۹). ابن حجر عسقلانی در کتاب «الاصابة» این نام را به لفظ «طُعمة» آورده و گوید طُعمةُبنُ ابیرق بن عمرو الا ...
ناپذیرفتنی، پیش نرفتنی، پیش، انجام ناپذیر
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.