[ یَ رَ ] (ص نسبی) منسوب به یرقان. به رنگ یرقان. زردی آورده. که به مرض یرغان مبتلاست. مبتلا به یرقان. (یادداشت مؤلف). کنایه از زردشده و خزان شده باشد. (از آنندراج) (برهان) (ناظم الاطباء). ...
لغتنامه دهخدا
(اِ) بلغت رومی حنا را گویند و آن برگ درختی باشد که بکوبند و خمیر کنند و بر دست و پا بندند. (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم). حنا. (الفاظ الادویه). رجوع به حنا شود. || کتیرا. (الفاظ الادویه). ...
[ حَ جَ رُلْ یَ رَ ] (ع اِ مرکب) حمداللََّه مستوفی در نزهة القلوب گوید: سنگی خرد است، آن را در آشیان پرستو یابند. نظر در او دفع یرقان کند. -انتهی. و آن حجرالخطاطیف است. رجوع به حجرالخطاطی ...
ناروا، نارستکی
فرهنگ واژههای سره
نسخهای که بهصورت غیررسمی یا غیرقانونی تکثیر یا پخش شود [سینما و تلویزیون]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.