[ بِ سَ ] (ع ص) مؤنث یابس. خشک. ج، یابسات. - اطعمهٔ یابسة؛ غذاهای یابس. صاحب عقدالفرید آرد: آن که رطوبت بر بدن او چیره بود به اطعمهٔ یابسه نیازمند باشد و آنها عبارتند از عدس و چغندر و پِش ...
لغتنامه دهخدا
[ بِ سَ ] (اِخ) جزیره ای است در دریای مدیترانه در نزدیکی اسپانیا. و رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص ۱۴۱ و الحلل السندسیة ج ۱ ص ۲۷۱ ج ۲ ص ۱۴۵ و تاج العروس و قاموس الاعلام ترکی شود.
[ عَ رَ قِ بِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) قلفونیا است، که به فارسی زنگباری نامند. (مخزن الادویه).
[ عِ کِ بِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) همان قلفونیا است. (مخزن الادویه). رجوع به قلفونیا شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.