[ طَ نَ / نِ وَ دَ ] (مص مرکب) طعنه زدن. نکوهش کردن : میار طعنه در آن کش سموم بادیه سوخت که آن سفر ز عذاب سقر فزون آمد. خاقانی.
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.