معنی

[ کَ یْ یِ ] (ع ص) زیرک. (دهار). زیرک و ظریف. (منتهی الارب) (آنندراج). زیرک و ظریف و باکیاست. ج، کَیْسی ََ. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زیرک و دانا. (غیاث). زیرک. باهوش. ج، اکیاس. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا): در صنعت اصحاب ضیعت ماهر و در مباشرت اشغال دهقانی کیس و قادر. (سندبادنامه ص ۱۵۴).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.