معنی

[ کَ ] (ع مص) پیچیدن و حلقه شدن مار. (از منتهی الارب). پیچیدن مار در جای حلقه شدن خود. (از اقرب الموارد). || رفتن شتر در حال پی بکردن بر سه پای. (تاج المصادر بیهقی). بر سه پای رفتن ستور پی زده یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج). بر سه پای رفتن شتر و آن را معرقب نامند. (از اقرب الموارد). بر سه پای رفتن شتر پی زده و عرقوب قطع شده و جز آن. (ناظم الاطباء). || بیوکندن کسی. (تاج المصادر بیهقی). بر زمین افکندن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || طعن کردن زن را در جماع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || سر به زیر کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زیان آوردن در ثمن مبیعه. (منتهی الارب) (آنندراج). مقلوب وَکس، زیان آوردن در ثمن مبیعه. (ناظم الاطباء). پایین آمدن قیمت و زیان کردن در بیع. و یقال: «لاتکسنی یا فلان فی البیع»؛ ای لاتنقص الثمن. (از اقرب الموارد). || نرم و آهسته رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.