(ترکی، اِ) طبل بزرگ و کلان. (ناظم الاطباء). طبل بزرگ. کهورکای. کورکه. (فرهنگ فارسی معین). کهورکه. کورگه : چون سرمست شد خروش کورکا و نای زرین به وی رسید. (جامع التواریخ رشیدی). و دیگر امرا ...
لغتنامه دهخدا
(اِخ) دهی از دهستان حومهٔ بخش آستانه که در شهرستان لاهیجان واقع است و ۴۹۱ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۲).
[ کَ ] (اِخ) دهی از دهستان چهاربلوک که در بخش سیمینه رود شهرستان همدان واقع است و ۴۵۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
(اِخ) تیره ای از طایفهٔ شهی هفت لنگ بختیاری است و خود دارای شعبی است به شرح زیر: خدر سرخ، خدری، گرگه، باپیر، سیف الدین وند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص ۷۳).
به روش کوران؛ نسنجیده؛ کورانه.
فرهنگ فارسی عمید
[ رَ ] (اِخ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار است و ۵۴۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
[ ] (اِخ) یکی از دروازه های شهر شوشتر. (ابن اثیر ج ۷ ص ۱۲۸).
[ شَ کَ ] (اِخ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه. سکنه ۱۰۹ تن. آب از چاه و سیمین رود. محصول عمدهٔ آنجا غلات و چغندر و حبوبات می باشد. صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی ...
(مَ کُ کُ رُ) [ انگ. ] (اِ.) داروی جیوه دار دارای بلورهای سبز رنگین کمانی که محلول آن سرخ رنگ است و به عنوان میکرب کش کاربرد دارد.
فرهنگ فارسی معین
[ مِ کْرُمْ / کُ رُمْ ] (فرانسوی، اِ مرکب) مرکورکرم. رجوع به مرکورکرم شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.