کلکل
معنی
[ کَ کَ ] (اِ) بمعنی هرزه گویی کردن و
کاو کاو نمودن باشد. (برهان) (از آنندراج).
هرزه گویی و سخن بی معنی و لاطائل. (ناظم
الاطباء). هرزه گویی. کاوکاو. (فرهنگ
فارسی معین). اسم صوت گردکان خشک
چون بهم ساید. (یادداشت بخط مرحوم
دهخدا):
در سفر با گردکانم در جوال
می کشم از کلکل او قیل و قال.
بسحاق اطعمه (از قول خرما از فرهنگ
رشیدی).
|| پرسش و سؤال. (ناظم الاطباء). جستجو
و پرسش. (از اشتینگاس). || لیموی بسیار
ترش. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس).