= بلدرچین
فرهنگ فارسی عمید
[ ] (اِخ) دهی است از بخش ایوانکی شهرستان دماوند. کوهستانی و سردسیر است و ۱۵۰ تن سکنه دارد. بین این ده و احمدآباد میان رودخانه قلعهٔ خرابه ای به نام ظهیرآباد وجود دارد که از آثار قدیم ا ...
لغتنامه دهخدا
[ کِ رَ ] (اِخ) دهی از دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک. کوهستانی و سردسیر است و ۵۵۴ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۲).
[ کَ ] (اِخ) دهی است از دهستان پایئن شهرستان نهاوند. دامنه و سردسیر است و ۱۰۰۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
[ کَ ] (اِخ) دهی است از دهستان بالا شهرستان نهاوند. دامنه و سردسیر است و ۱۷۵ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
[ کَ رَ / کَ رْ رَ ] (اِ) مرغی است از تیهو کوچکتر که به عربی سلوی و به ترکی بلدرچین گویندش. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). ورتیج. سمانه. بدبده. بودنه. سلوی. سمانات. سمانی. قتیل الرعد. ...
[ کُ ] (ص) مرغ باشد بر سر خایه نشسته تا چوزه برآرد. (فرهنگ اسدی). ماکیانی را گویند که از بیضه کردن بازآمده و مست شده باشد. (برهان). کُرج. کرچ. کپ. (حاشیهٔ برهان چ معین). مُقِفّه. (آنندراج). ...
[ کُ رْ رَ ] (ع اِ) بازیی است مر عربان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
زدودن کرک از پنبهدانه [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ کَ رَ / ک رْ رَ ] (نف مرکب) کرک بازنده. که کرک پرورد همچون کبوتر باز و جز آن. رجوع به کرک شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.