[ کُ سَ / سِ ] (اِ) مصحف و کلام خدا را گویند. (برهان) (آنندراج). قرآن مجید. (ناظم الاطباء). صاحب فرهنگ انجمن آرای ناصری گوید: کراسة کتاب را گویند عموماً و قرآن مجید را خصوصاً. (از آنندراج) ...
لغتنامه دهخدا
(کَ یّ) [ ع. ] (اِ.) جِ کرسی.
فرهنگ فارسی معین
[ کَ / کَ سی ی ] (ع اِ) جِ کُرسیّ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کرسی شود.
۱. نظام حکومتی که اشراف در رٲس آن قرار دارند. ۲. اشرافیت.
فرهنگ فارسی عمید
[ اَ ] (ع اِ) جِ کِرس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). جِ کرس، به معنی خانه های مردم مجتمع و فراهم آمده و درهم پیوسته. (آنندراج). و رجوع به کرس شود.
[ اِ سَ ] (اِخ) دهی از بخش رامسر شهرستان شهسوار. سکنه آن ۲۲۰ تن است آب آن از چشمه سار و محصول عمدهٔ آنجا غلات و سیب زمینی و عسل است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۳).
(رُ کْ) [ فر. ] (اِ.) دیوانسالاری ؛ حکومت سازمانهای اداری بر جامعه.
حکومت روحانیان؛ حکومت الهی و مبتنی بر دین.
(دِ مُ) [ فر. ] (اِمر.) حکومت مردم بر مردم، حکومتی که در آن دولتمردان از طریق مردم یا نمایندگان مردم انتخاب میشوند.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.