[ کَ ] (ع مص) منطقه کردن جامه را و بستن آن. (منتهی الارب). مانند کمربند بر کمر بستن جامه را. (از ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
[ کِ / کَ ] (ع اِ) جامه ای است که از آن پرده سازند یا نهالین که در هودج زیر خود گسترد زن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || هوده و مانند آن که زنان بر وی سوار شوند. (منتهی الارب). مرکبی ...
[ کَ دَ ] (ع ص) تیره. (منتهی الارب) (آنندراج). کدر. (اقرب الموارد). || (اِمص) تیرگی و کدورت. (ناظم الاطباء).
[ کَ دَ ] (ع مص) آلوده شدن لفج شتر. (از منتهی الارب). سیاه شدن لب از چیزی که خورند. لغتی است در کتن. (از اقرب الموارد). رجوع به کتن شود. || چریده شدن شاخهای صلیان و باقی ماندن بیخ آن. (ا ...
[ کِ نَ ] (ع اِ) کوهان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
پیامی که در آن کل نشانی، در درون متن رمزبندیشدهای گنجانده شده باشد [مهندسی مخابرات]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ کُ دَ ] (اِ) کدنگه. چوبی باشد که گازران و دقاقان جامه را بدان دقاقی کنند. (برهان) (فرهنگ جهانگیری). چوبی که گازران جامه بدان کوبند تا پاک شود. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). کدین. کُدینه. ...
[ اِ کِ دُ ] (اِخ) بارتلمئو. نقاش ایتالیائی، مولد مُدِن (حدود ۱۵۸۰ م.) و وفات ۱۶۱۵.
سامانهای که عملکرد صحیح آن وابسته به استفاده از کد خاصی در پایانههای متصل نیست [مهندسی مخابرات]
[ مُ دَ ] (ع ص) فربه. (مهذب الاسماء). رجوع به مادهٔ بعد شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.