[ کَ دَ ] (ع مص) کَدارَة. کدور. کُدرَة.
(منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تیره شدن.
(آنندراج) (از منتهی الارب) (تاج المصادر
بیهقی). نقیض صفا. (از اقرب الموارد). تیره
گشتن و زایل شدن صفای چیزی. (از ناظم
الاطباء). و منه خذ ما صفا و دع ماکدر. (منتهی
الارب). و گفته اند کدرة در لون و کدورة در
ماء و عین و کَدَر در همهٔ موارد به کار رود.
(اقرب الموارد). رجوع به کدارة و کدور و
کدورة و کُدرة شود.