معنی

(اِ) برادر کلان را گویند. || غلام قدیمی که در خانه پیر شده باشد. (برهان) (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شیرازیان کاکا سیاه گویند. (آنندراج). || مرد حبشی. مرد زنگی. || بندهٔ حبشی نرینه. || شاید از کلمهٔ کاک بمعنی مرد آمده و آن نشانهٔ خطاب باشد. || بمزاح، یک تن از مردم شیراز. - کاکای حاج محمد زمان است بجای آقایش هم قسم میخورد. (امثال و حکم دهخدا)؛ کنایه از عجب و تکبر است. - مثل کاکا سیاه ها، آشفته مو؛ با لبی ستبر. ژکان و دنان. (امثال و حکم دهخدا ج ۳). - مثل کاکای حاج محمد زمان؛ لندلندان. (امثال و حکم دهخدا ج ۳). - امثال: حساب حساب است کاکا برادر؛ در سودا خویشاوندی و دوستی به کار نیست. برادری بجا بزغاله یکی هفتصد دینار. (امثال و حکم دهخدا ج ۲). کاکای امیر اعظم است عاشق است به هر کس که شما صلاح بدانید. (امثال و حکم دهخدا ج ۳). || به هندی عمو باشد که برادر پدر است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به افغانی هم برادر پدر را گویند. (غیاث) (آنندراج). || در تداول مردم شیراز برادر را گویند. (حاشیهٔ برهان چ معین).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.