[ زِ ] (اِخ) ابواسحاق ابراهیم بن شهریار کازرونی در روز یکشنبه پانزدهم رمضان سال ۵۳۲ هـ . ق. در شمال کازرون در خانه ای که پس از مرگ پدر به برادرش حسین بن شهریار رسید زاده شد. پدر و مادرش،ه ...
لغتنامه دهخدا
[ زِ ] (اِخ) سدیدالدین. از علماء قرن هشتم هجری. او راست: الشرح المغنی. (معجم المطبوعات ج ۲ ستون ۱۵۳۹).
[ زِ ] (اِخ) ابوالعباس احمدبن عبداللََّه بن احمد. وی در اهواز فرود آمد و بشیراز وارد شد و در این شهر از حفظ خود حدیث گفت و گفت آنچه نوشته از بین رفته است و او احادیث را حفظ داشت. از او ابو ...
[ رَ کِ زِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) نام نباتی که آن را به فارسی دینارویه و به شیرازی آهودوستک نامند و تخم آن را زوفرا و کوخر نیز گویند و در مازندران اناریچه گویند. شبیه به کرفس و اندک از آن ...
[ ظِ رِ زِ ] (اِخ) عبدالحسن (میرزا...) متخلص به ناظر. از شاعران شیراز است و به روایت فرصت الدوله «در شیراز سکونت داشته علوم صوری و معنوی حاصل کرده و اکثر به ریاضات و عبادات اوقات می گذران ...
[ کَ بَ رِ زِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) اسم شیرازی خرنوب شامی است. (فهرست مخزن الادویه).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.