معنی

[ قَ ] (ع مص) پخش کردن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || افتادن چیزی در دل و گمان پیدا شدن بدان و سپس آن گمان نیرو گرفتن و به یقین رسیدن. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). قوت گرفتن جانب معلوم سپس مرجوحیت آن چندانکه حقیقت گردد. (منتهی الارب). || پریشان و متفرق کردن. گویند: قسم الدهر القوم. || اندازه کردن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). گویند: قسم فلان امره؛ قدره و نظر فیه کیف یفعل او لم یدر ما یصنع فیه. (اقرب الموارد). || نوبت نگاه داشتن. گویند: قسم بین النساء؛ نوبت ایشان را نگاه داشت. (منتهی الارب). مراعات برابری بین زوجات در خوراکی و آشامیدنی و پوشیدنی و بیتوته در دوستی و وطی، و قسم از واجبات است. (جامع الرموز، فصل نکاح قن) (ذخیرة العباد آیةاللََّه فیض).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.