= اَگر
فرهنگ فارسی عمید
[ گَ ] (پسوند) مرادف گار باشد، همچون: آموزگار و آموزگر که از هر دو معنی فاعلیت مفهوم میگردد. (برهان). استعمال این لفظ در چیزی کنند که جعل جاعل را تصرف در هیئت آن چیز باشد، چون: شمشیرگر و زر ...
لغتنامه دهخدا
[ گَ ] (اِ) مقصود و مراد. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری): سپهر آراسته عیشت جهان افروخته عمرت بمجد و فخر و جاه و بخت و عز و نام و کام و گر. مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص ۱۴۳). کار بی علم کام ...
[ گَ ] (اِ) نام جوشی است مشهور که به عربی جرب گویند. (برهان). در استعمال قدما به معنی بیماری مشهور است و در تداول امروزی، بمعنی مبتلای بدان بیماری است بجای گرگن و گرگین. مرضی است که مویها ...
[ گُ ] (اِخ) نام رودخانه ای است در سرحد ملک غزان و به این معنی با کاف تازی مشهور است. (برهان). نام رودی است در کشور بردع : بهشتی شده بیشه پیرامنش ز گر کوثری بسته بر دامنش. نظامی (از گنجینه ...
[ گَ تَ ] (مص مرکب) جوششی داشتن. جرب داشتن. مبتلا به گَر بودن : شکم چو بیش خوری بیش خواهد از تو طعام به خور مخارش ایرا که معده گر دارد. ناصرخسرو.
[ گُ زَ دَ ] (مص مرکب) الو گرفتن. مشتعل شدن. گرازه کشیدن. گره زدن (در تداول مردم قزوین).
[ گَ ] (اِخ) دهی است از دهستان بالا از بخش طالقان شهرستان تهران، واقع در ۳۲هزارگزی خاور شهرک، سر راه عمومی و مالرو طالقان به شاه پل. کوهستانی و سردسیر و دارای ۲۵۵ تن سکنه است. رود محلی و چشم ...
[ گَ ] (اِخ) دهی است از دهستان مازول بخش حومهٔ شهرستان نیشابور، واقع در ۹هزارگزی شمال باختری نیشابور. کوهستانی و معتدل است و دارای ۱۰۸ تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
[ گَ ] (اِخ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومهٔ وارداک شهرستان مشهد، در ۱۴هزارگزی شمال مشهد و باختر راه عمومی مشهد به کلات واقع است. هوای آن معتدل میباشد و دارای ۱۰۶ تن جمعیت است. (از فرهنگ ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.