[ عَ ] (ع مص) فشار دادن، و به دست
خود فشوردن چیزی را. (از منتهی الارب).
افشردن انگور و زیتون و جز آن. (تاج
المصادر بیهقی). افشردن انگور و جز آن و
شیره کردن. (دهار). فشردن و شیره کردن.
(ترجمان القرآن جرجانی): عَصرَ العنب؛ آب
انگور را بیرون آورد. عصر الثوب؛ آب آن
لباس را بوسیلهٔ پیچاندن آن بیرون آورد.
عصر الدمل؛ چرک و ریم دمل را بیرون آورد.
(از اقرب الموارد). فشردن. گرفتن آب میوه و
جز آن را. (فرهنگ فارسی معین).
|| بازداشتن. (منتهی الارب). منع کردن. (از
اقرب الموارد). || پناه گرفتن. و از آن جمله
است گفتهٔ خداوندتعالی: {/B«فِیهِ یُغََاثُ اَلنََّاسُ
وَ فِیهِ یَعْصِرُونَ » ۷-۱۲۱۲:۴۹/}(قرآن ۱۲/۴۹)؛ یعنی
نجات می یابند، و آن از عصرة است به معنی
منجاة. (از منتهی الارب). || رستن. (منتهی
الارب) (دهار). || دوشیدن شتر و جز آن.
|| عطیه دادن. (از منتهی الارب): عصر
فلاناً؛ او را عطیه داد. || به عرق آوردن:
عصر الرکضُ الفرسَ؛ دویدن اسب را عرقناک
کرد. || خشک گردانیدن. (از اقرب
الموارد). || حبس کردن. (از اقرب الموارد)
(از ناظم الاطباء). || (اِمص) فشارش.
(فرهنگ فارسی معین).