[ عِ ] (ع مص) تنگ پستان شدن ناقه. (از منتهی الارب). «عَزوز» بودن ناقه. (از اقرب الموارد). رجوع به عَزوز شود. عُزوز. || معازّه و چیرگی جستن بر یکدیگر در خطاب و نبرد کردن در ارجمندی. (ناظم ...
لغتنامه دهخدا
[ اِ تِ ] (ع مص) سخت گشتن بیماری. سخت گردیدن بیماری بر کسی. || چیره شدن بر عقل کسی. || بر جای خود ماندن و سخت گردیدن: استعز الرمل. || غلبه کردن بحق کسی: استعزّ فلان بحقی. || استعز ...
عزت دادن؛ عزیز شمردن؛ گرامی داشتن؛ ارجمند کردن.
فرهنگ فارسی عمید
[ ] (اِخ) نام قصبهٔ کوچکی است در قضای کلیس از سنجاق و ولایت حلب و در هجده هزارگزی جنوب غربی کلیس واقع گشته است. یک قلعهٔ ویران هم دارد و در زمانهای سابق شهر بزرگی بود، چه در فتوح شام و چه ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.