[ زَ یَ ] (ع مص) (از «زی غ») میل کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). زَیغ. (ناظم الاطباء). || کند شدن بینائی. || میل کردن آفتاب به سوی پستی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به ...
لغتنامه دهخدا
(اِخ) دو فرسخ کمتر میانهٔ جنوب و شرق گله دار است. (فارسنامهٔ ناصری). رجوع به زیقان شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.