[ رَ ] (ع ص) راه راست نماینده.
(منتهی الارب) (غیاث اللغات از
منتخب اللغات) (یادداشت مؤلف). راهنمای.
(مهذب الاسماء) (دهار) (السامی فی
الاسامی). نعت از رُشْد و رَشَد. رهبر. هادی.
(یادداشت مؤلف). || نیک ماهر در تقدیر و
اندازهٔ اشیاء. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
(از اقرب الموارد). راست تدبیر. (آنندراج)
(غیاث اللغات از منتخب اللغات).
راست تقدیر. (مهذب الاسماء). || راه یافته و
رستگار. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی
معین) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
در زبان عربی به معنی رستگار است. (نشریهٔ
دانشکدهٔ ادبیات تبریز سال ۱ شمارهٔ ۵ از
محیط المحیط و مختار الصحاح). راه راست
یافته. (دهار). راه یافته. راه بردار. مهتدی ََ. آنکه
تدبیرات او به غایت و مقاصد رسد بی اشارهٔ
مشیری. هدایت شده. بره. موفق. راه راست
یابنده. بسامان. (یادداشت مؤلف): به
افعال و اعمال رشید و اقوال سدید او را متهم
کردند. (تاریخ جهانگشای جوینی).
|| (اِخ) در صفت باری به معنی هادی و
راهنمای به سوی راه راست. (ناظم الاطباء)
(منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
راهنمای در صفت خداوند. (دهار). صفت
خدای. هادی. رهنمای. (از فرهنگ فارسی
معین). نامی از نامهای خدای تعالی. (از مهذب
الاسماء) (دهار). در صفات خدای تعالی
هادی به راه راست. (یادداشت مؤلف).