[ دَ ] (ع ص، اِ) علف ریزهٔ خشک. (منتهی الارب ). حطام و ریزه های چراگاه هرگاه کهنه باشد و آن علف پوسیده است و شتران کمتر از آن استفاده می کنند. (از اقرب الموارد). - ام درین؛ زمین قحطزده و ...
لغتنامه دهخدا
اسم: درین (دختر) (فارسی، عربی) (تلفظ: dorin) (فارسی: درين) (انگلیسی: dorin) معنی: مانند در و گوهر، ( به مجاز ) گران بها و ارزشمند، ( در، ین ( پسوند نسبت ) )، از در، ساخته شده از در، ( به مج ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ دَ قَ عَ / عِ ] (اِخ) دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومهٔ شهرستان ارومیه. واقع در ۳۱هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و ۱۱هزارگزی جنوب باختری راه شوسهٔ مهاباد به ارومیه. آب آن از دره و راه ...
[ عَ یِ ] (اِخ) ابن محمدبن یحیی درینی انباری، مکنّی به ابوالحسن و ملقب به ثقةالدولة. رجوع به علی انباری (ابن محمدبن...) شود.
اسم: محمدآدرین (پسر) (فارسی، عربی) (تلفظ: mohammad-adrin) (فارسی: محمدآدرین) (انگلیسی: mohammad-adrin) معنی: ترکیب دو اسم محمد و آدرین ( ستوده و زیباروی )
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.