[ دَ ] (اِ) درختی است که پشه بار
می آورد و به عربی شجرةالبق خوانند و بعضی
گویند سفیددار همانست. (برهان). آنرا دارون
گویند و نام دیگرش سپیددار است و آنرا
پشه دار نیز گویند. (از آنندراج). شجرالبق
خوانند و در پارسی درخت پشه خوانند و به
شیرازی سفیدار. (از اختیارات بدیعی). لغت
فارسی است و او را درخت پشه و نارون نیز
گویند چه ثمر او چون خشک گردد از جوف
او پشه متکون می گردد، و نوعی «غرب»
است. (از تحفهٔ حکیم مؤمن). درخت
خوش سایه را گویند، و او را شجرةالبق نیز
گویند. (از تذکرهٔ داود ضریر انطاکی). قزاونه
وزو خوانند، درختی بزرگ است ثمره اش
مانند نار طرفی بربسته بود. (نزهة القلوب).
درختی است که پشه غال گویند و به عربی
شجرالبق خوانند. (رشیدی). شجرالبق.
نارون. (بحرالجواهر). لسان العصافیر. بوقیصا.
نارون. نشم الاسود. و بیشتر پیوندی آنرا
نارون و پیوندنشدهٔ آن را سیاه درخت نامند.
(یادداشت مرحوم دهخدا).