دخالت
معنی
[ دَ / دِ لَ ] (از ع، اِمص) داخل
شدن. مداخله کردن. این مصدر را در فارسی
از «دخل، یدخل» عربی بقیاس «خجالت» و
مانندهای آن ساخته اند و در عربی بجای آن
«مداخلة» مستعمل است. (فرهنگ فارسی).
درآمدن. درآمدن در کاری. درآمدن مرد در
آن کار که کار او نباشد. مداخله. (یادداشت
مؤلف). رجوع به توسط شود.