شمارگر، شماردار
فرهنگ واژههای سره
کسی که حساب، دادوستد، قرض، و طلب اداره یا مؤسسهای را در دفتر ثبت و محاسبه میکند؛ محاسب.
فرهنگ فارسی عمید
شمارگری، شمارداری
مجموع خالص درآمدهای شرکت که براساس اصول پذیرفتهشده حسابداری محاسبه میشود و شامل هزینههای آشکار (نقدی) کسبوکار، مانند هزینههای عملیاتی و بهره و مالیات و همچنین ه ...
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.