(حَ شَ) [ ع. ] (اِ.)۱- فلس ماهی.۲- ملخ که هنوز بال در نیاورده باشد.
فرهنگ فارسی معین
[ حَ شَ ] (ع اِ) کنگر. (مفاتیح العلوم خوارزمی) (ذخیرهٔ خوارزمشاهی) (ابن البیطار). خاری است که بخورند. ج، حَراشِف. (مهذب الاسماء). نوعی رستنی باشد که با ماست خورند. جناح البیش. و در بعض لغت ...
لغتنامه دهخدا
[ صَ غُلْ حَ شَ ] (ع اِ مرکب) کنگر زرد خوانند و به شیرازی کنگری و آن تراب القی بود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.