[ بَ شَ ] (اِ) شکنجه و معصر. || تسمه و تنگ و زین بند. (آنندراج).
لغتنامه دهخدا
نوعی برشکاری اکسیژنی که در آن گرمای موردنیاز از واکنش شیمیایی اکسیژن و گاز سوختنی به دست میآید [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب]
واژههای مصوب فرهنگستان
نوعی برشکاری گرمایی که در آن ذوب و برداشتن فلز با استفاده از گرمای حاصل از واکنش شیمیایی بین اکسیژن و فلز پایه انجام میشود؛ در این نوع برشکاری گرمای قوس یا شعلۀ اُکسیسوخت گازی یا ...
[ بَ شِ تَ ] (مص مرکب) شکافتن : از دمش برشکافت تا بدمش بچهٔ گور یافت در شکمش.نظامی. و رجوع به شکافتن شود.
= بارسات
فرهنگ فارسی عمید
[ بَ شِ کَ تَ ] (مص مرکب) شکستن : گفت ای استا مرا طعنه مزن گفت استا زان دو یک را برشکن چون یکی بشکست هر دو شد ز چشم مرد احول گردد از میلان و خشم.مولوی. و رجوع به شکستن شود. - برشکستن زل ...
[ بَ شِ کُ تَ ] (مص مرکب) شکفتن : شهنشه ز شادی چو گل برشکفت بخندید در روی درویش و گفت.سعدی. ملک زین حکایت چنان برشکفت که چیزش ببخشید و چیزش نگفت.سعدی. و رجوع به شکفتن شود.
[ بَ شِ کَ ] (حامص مرکب) اعراض. برگشتن. (آنندراج). روی برتافتن : ازوی خوش است برشکنی ها بگاه ناز وز خسرو شکسته فغانهای زار خوش. خسرو.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.