[ اَیْ یو ] (اِخ) پسر خواجه ابوبکر است که قاضی سمرقند بود، و خواجه ایوب همچون پدرش جامع فضایل و کمالاتست و شعر نیز میگویند. غزل: میی که ساقی خونین دلان بجام انداخت پی خرابی عشاق تلخکام اند ...
لغتنامه دهخدا
[ اَیْ یو ] (اِخ) ابرش بغدادی. یکی از اطبای اوایل مائهٔ سیم هجری است. از افاضل این طبقه و مهرهٔ این سلسله است. وی معاصر با معتصم و واثق و متوکل عباسی است و از زمرهٔ اطبائیست که در زمان هارو ...
[ اَیْ یو ] (اِخ) (۵۶۸ هـ . ق.) نجم الدین. اولین از ملوک ایوبی بود. وی در قاهره درگذشت و در مدینهٔ منوره دفن شد. رجوع به اعلام زرکلی ج ۱ ص ۳۸۱ چ سوم شود.
اسم: ایوب (پسر) (عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: ayyub) (فارسی: ايّوب) (انگلیسی: ayyub) معنی: بازگشت به سوی خدا، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، برگشت به سوی خدا، ( اَعلام ) ) ( در تورات ) از ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ اَیْ یو ] (اِخ) سلسله ای که از ۵۶۴ تا ۶۴۸ هـ . ق. حکومت کردند و اولین آنها صلاح الدین بن ایوب است که اصلاً کرد است و در خدمت نورالدین محمودبن زنگی سرمیکرده است. رجوع به صلاح الدین و رجوع ...
[ اَیْ یو نِ اَ جَ رَ ] (اِخ) شعبه ای از ایوبیان حاکم بر جزیره و آنان عبارتند از: نجم الدین ایوب، او تا سال ۵۹۷ هـ . ق. و مظفرالدین موسی، اشرف تا سال ۶۰۷ هـ . ق. و مظفر غازی از سال ۶۲۸ تا ۶ ...
[ اَیْ یو نِ حُ ] (اِخ) شعبه ای از ایوبیان که بر حماة حکومت داشتند و عبارتند از: تقی الدین عمر، مظفر اول تا سال ۵۷۴ هـ . ق. و محمد، منصور اول تا سال ۵۸۷ هـ . ق. و قلج ارسلان ناصر تا سال ۶۱ ...
[ اَ اَیْ یو ] (ع اِ مرکب) شتر نر. (السامی فی الاسامی). جمل. (المزهر). اشتر نر. ابوصفوان. (السامی فی الاسامی). اشتر. (مهذب الاسماء). || صاحب مؤید الفضلا دو معنی دیگر بدین کلمه داده است ی ...
[ اَ اَیْ یو ] (اِخ) سلیمان بن ابی داودبن بشربن زیاد شاذکونی. مقری بصری حافظ. از حمادبن زید روایت کند و ابومسلم کجی از او روایت آرد. وفات او به سال ۲۳۴ هـ . ق. بوده است.
[ اَ اَیْ یو ] (اِخ) کنیت سلیمان بن وهب بن سعیدبن عمروبن حصین کاتب. رجوع به سلیمان... شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.