[ اَ اَیْ یو ] (ع اِ مرکب) شتر نر. (السامی فی الاسامی). جمل. (المزهر). اشتر نر. ابوصفوان. (السامی فی الاسامی). اشتر. (مهذب الاسماء). || صاحب مؤید الفضلا دو معنی دیگر بدین کلمه داده است ی ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ اَیْ یو ] (اِخ) کنیت سلیمان بن وهب بن سعیدبن عمروبن حصین کاتب. رجوع به سلیمان... شود.
[ اَ اَیْ یو بِ اَ ] (اِخ) خالدبن یزید انصاری. صحابی. رسول اکرم صلوات اللََّه علیه هنگام هجرت بمدینه بخانهٔ او نزول فرمود و تا خانهٔ آن حضرت بساختند بدانجا توقف داشت. او در همهٔ غزوات ...
[ اَ اَیْ یو بِ ] (اِخ) سلیمان بن ابی سلیمان مخلد یا داود موریانی خوزی. وی پس از جد برامکه خالدبن برمک وزیر ابی جعفر منصور بود و نزد او مکانتی عظیم داشت گویند آنگاه که ابوجعفر از دست سلیم ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.