معنی

[ اِ / اَ نَ ] (ع اِ) واحد انس. (از اقرب الموارد). واحد انس یعنی یک نفر آدم از مردم. (ناظم الاطباء). آدمی. (آنندراج) (مؤید الفضلاء) (ترجمان القرآن جرجانی). مردم. انسان. یکی از مردم. یک انسان. یک آدمی. یک انس. (یادداشت مؤلف): {/B فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمََنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ اَلْیَوْمَ إِنْسِیًّا.۱۲-۲۰۱۹:۲۶/} (قرآن ۱۹/۲۷) هستم آبستن، لیکن ز چنان جنسی که نه اویستی جنی و نه خود انسی. منوچهری. بگوی من پذیرفته ام و پیمان کرده ام خدای تعالی را خاموشی، امروز با هیچ مردم سخن نخواهم گفت. (کشف الاسرار ج ۶ ص ۲۴). و سخنش روح افزای دل انسیان. (ترجمهٔ محاسن اصفهان ص ۲۸). - انسی و جان؛ انس و جن : تو کعبهٔ عجم شده او کعبهٔ عرب او و تو هر دو قبلهٔ انسی و جان شده. خاقانی. پدیدآرندهٔ انسی و جانی اثرهای زمینی وآسمانی.نظامی. ج، اَناسیّ، اَناسی، اَناسیَة، اُناس. (منتهی الارب). ج، اُناس و اَناسیّ. (از اقرب الموارد). و رجوع به انسان و انس شود.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.