[ اِ / اَ نَ ] (ع اِ) واحد انس. (از اقرب الموارد). واحد انس یعنی یک نفر آدم از مردم. (ناظم الاطباء). آدمی. (آنندراج) (مؤید الفضلاء) (ترجمان القرآن جرجانی). مردم. انسان. یکی از مردم. یک انسا ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ سا ] (ع اِ) دردگین نسا. (منتهی الارب). دردگین رگ نسا. (ناظم الاطباء). مبتلا به نقرس. (یادداشت مؤلف). || رگی است در ساق سفلی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نام رگی در ساق سفلی و ...
[ اِ ] (ع مص) بشتاب رفتن مار و آنچه بدان ماند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تند رفتن. رفتن مار و تدافع نمودن در رفتن. (از اقرب الموارد). رفتن آب و مار و آنچه بدان ماند. (تاج المص ...
[ اُ سی یَ / یِ ] (ع ص نسبی) منسوب به انس که به معنی خو گرفتن و الفت نمودن است. (از غیاث اللغات). مقابل وحشیه. (یادداشت مؤلف). - حمر انسیه؛ خرها جز گورخر. (یادداشت مؤلف).
بخشی از انرژی پتانسیل کل که با فرایند بازتوزیع بیدرروِ جرم میتواند به انرژی جنبشی تبدیل شود [علوم جَوّ]
واژههای مصوب فرهنگستان
← سد مرکزگریزی [فیزیک]
انرژی پتانسیل جسم باتوجهبه مکان آن در میدان گرانشی سایر اجسام [علوم جَوّ]
(اِ) [ فر - انگ. ] (ص.) معتقد به فلسفة اگزیستانسیالیسم.
فرهنگ فارسی معین
[ اِ ] (فرانسوی، ص) پیرو مکتب اگزیستانسیالیسم. رجوع به اگزیستانسیالیسم شود.
مکتبی که معتقد است وجود مادی انسان مقدم بر ماهیت یا جوهر روح او است و انسان میتواند به میل خود سرنوشتش را تعیین کند؛ اصالت وجود.
فرهنگ فارسی عمید
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.