[ اَ دَ/ دِ ] (ص نسبی) و صاحب انساب گوید: منسوب به اردبیل، شهر آذربایجان که گویا آن را اردبیل بن ارمینی بن لیطی بن یونان بنا کرده است و جماعتی بدانجا منسوبند. (انساب سمعانی).
لغتنامه دهخدا
[ اِ لا یِ اَ دَ ] (اِخ) حسین بن خواجه شرف الدین عبدالحق ملقب به کمال الدین و متخلص به الهی. از اهل اردبیل است. در اوایل جوانی نزد سلطان حیدر صفوی بود و از طرف وی به شیراز و خراسان رفت. پیش ...
[ جُ یِ اَ دَ ] (اِخ) شاعری است ادیب که بسال ۱۱۰۷ هـ . ق. در اردبیل سکونت داشت، چنانکه از اشعارش بدست می آید. دیوان وی مشتمل بر غزلیات و قصائد و ترجیع بند و رباعیات و بالغ بر ۳۲۵۴ بیت در ۱۵ ...
[ یِ اَ دَ ] (اِخ) شاعری ایرانی. بیت ذیل از جمله اشعار اوست: دارد آندم سر ما ترک پری پیکر ما که بفتراک خود آویخته بیند سرما.
[ دَ / دِ یِ اَ دَ ] (اِخ) ظهیرالدین. از علمای نامدار اوائل قرن دهم است. وی هنگام تصرف تبریز به دست سلطان سلیم عثمانی در تبریز به تدریس اشتغال داشت. همراه سلطان سلیم به استانبول رفت و در ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.