معنی

[ اَ ] (ع ص، اِ) جِ خَلَف. جانشینان. بازماندگان. پس ماندگان. اعقاب. بازپسینان. پس روان. از پس چیزی آیندگان. جِ خَلَف بفتحتین باشد، بمعنی فرزند صالح که بعد موت پدر خود بصلاحیت مانده باشد. و جمع خَلْف بفتح خاء و سکون لام، بمعنی فرزند غیرصالح خُلوف می آید بضمتین و گاهی اخلاف نیز می آید. (غیاث اللغات از منتخب و شمسی و شروح نصاب): ملوک آل سامان و اولاد و اخلاف ایشانرا بدست آورد. (ترجمهٔ تاریخ یمینی). || جِ خَلْف. فرزندان غیرصالح. (غیاث). || جِ خِلف. سرهای پستان شتر ماده.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.