ماندگان، جانشینان، پسینیان، پس آیندگان
فرهنگ واژههای سره
[ اِ ] (ع مص) بوی گرفتن دهان چنانکه از روزه. بوی دهن متغیر شدن. بوی دهن بگردیدن. (تاج المصادر بیهقی). || بوی دهن برگرداندن. (زوزنی). || خلیفه شدن: اخلف ربه فی اهله خلافةً؛ خلیفه شد ب ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ ] (ع ص، اِ) جِ خَلَف. جانشینان. بازماندگان. پس ماندگان. اعقاب. بازپسینان. پس روان. از پس چیزی آیندگان. جِ خَلَف بفتحتین باشد، بمعنی فرزند صالح که بعد موت پدر خود بصلاحیت مانده باشد. و ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.