[ اَ مَ ] (اِخ) ابن محمدبن محمدبن
ابی الاشعث الفارسی، مکنی به ابوجعفر. طبیب
و فیلسوفی از مردم فارس صاحب تألیفات
کثیره در حکمت و طب. ابن ابی اصیبعة در
عیون الانباء گوید: احمد را عقلی وافر و رائی
سدید بود با تفقه در دین و محب خیر بود و
سکینه و وقاری تمام داشت و در علوم
حکمیه متمیز و فاضل بود. و اصل او از فارس
است و باوّل عمر تظاهری در طب نمی کرد و
آن شغل نمی ورزید و بناحیتی از فارس سمت
متصرفی داشت و وی را مصادره کردند و او از
موطن خود بگریخت و برهنه و گرسنه با
پریشانترین احوال بموصل رسید. و در آن
ایام پسری از ناصرالدوله بیمار بود که طبیبان
هرچه بیشتر در علاج او کوشیده بودند
بیماری وی گرانتر و صعب تر شده بود. احمد
تلاش بسیار کرد تا وی را ببالین مریض
رخصت کردند و وی بیمار را بدید و تشخیص
کرد و مادر طفل را گفت: من وی را علاج کنم
و خطاهای پزشکان را در تدبیر بازنمود و
مادر بمعالجت او رضا داد و او بمداوات
پرداخت و درایستاد تا آنگاه که کودک شفا
یافت و ناصرالدوله و زوجهٔ او احمد را عطا
دادند و احسان کردند و از آن پس در موصل
اقامت گزید و تا آخر عمر آنجا ببود. و در آنجا
شاگردان بسیار بر وی گرد آمدند و پسر وی
محمدبن احمد طبیب مشهور و اقدم و اجلّ
تلامیذ او ابوالفلاح و جابربن منصور السکری
الموصلی و احمدبن محمد بلدی و محمدبن
ثواب و عدهٔ کثیر دیگر از مشاهیر اطباء
شاگردان اویند، و ابن ابی اصیبعه گوید: میان
فرزندان او تنها محمد صناعت پدر داشت و
در این فن مشهور بود. و احمد در علوم
حکمیه نیز متمیز و فاضل بود و در آن علوم
تصانیف بسیار کرد که بر علو منزلت وی در
علوم عقلی دلیل کند، ازجمله کتاب اوست در
علم الهی و آن کتاب در نهایت جودت است و
ابن ابی اصیبعه خود این کتاب را بخط ابن
ابی الاشعث دیده است. و هم بکتب جالینوس
عالم و خبیر و بر آن آگاه بود چنانکه بسیاری
از کتب جالینوس را شرح کرد و هم اوست که
هر یک از کتب ستةعشر جالینوس را بجمل و
ابواب و فصول کرد و در این تقسیم او متفرد
است و کس پیش از او نکرده است و این
تقسیم اعانتی است طلاب و شاغلین کتب
جالینوس را، چه هرچه طلبند آسان یابند و
بخش های کتاب و محتویات و اغراض آن
بازشناسند و همین تفصیل و تبویب در بیشتر
کتب ارسطو و غیر او کرده است. و همهٔ
مصنفات احمد در صناعت طب و دیگر اقسام
حکمت کامل و تمام و در جودت بی مانند
است و علاوه بر کتب نام برده، او راست: کتاب
الادویةالمفردة در سه مقاله و آن را
بدرخواست جمعی از شاگردان نوشته است و
در اول این کتاب گوید: سألنی احمدبن محمد
البلدی ان اکتب هذاالکتاب و قدیماً کان
سألنی محمدبن ثواب فتکلمت فی هذا
الکتاب بحسب طبقتهما و کتبته الیهما و بدأت
به فی شهر ربیع الاوّل سنة ثلاث و خمسین و
ثلاثمائة (۳۵۳ هـ . ق.)، و هما فی طبقة من
تجاوز تعلم الطب و دَخَلا فی جملة من یتفقه
فیما علم من هذه الصناعة و یفرع و یقیس و
یستخرج و الی من فی طبقتهما من تلامذتی و
من ائتم بکتبی فانّ من اراد قراءة کتابی هذا و
کان قد تجاوز حد التعلیم الی حدّ التفقه فهو
الذی ینتفع به و یحظی بعلمه و یقدر ان
یستخرج منه ما هو فیه بالقوة مما لم اذکره و ان
یفرّع علی ما ذکرته و یشید و هذا قولی فی
جمهور الناس، دون ذوی القرائح الأفراد، التی
یمکنها تفهم هذا و ما قوة بقوة النفس الناطقة
فیهم، فان هولاء تسهل علیهم المشقة فی العلم
و یقرب لدیهم ما یطول علی غیرهم-انتهی. و
کتاب الحیوان. و کتاب فی العلم الالهی مقالتان،
فرغ من تألیفه فی ذی العقدة سنة خمس و
خمسین و ثلثمائة. و کتاب الجدری و الحصبة
و الحمیقاء مقالتان. و کتاب فی السرسام و
البرسام و مداواتهما، ثلات مقالات. وبرای
شاگرد خویش محمدبن ثواب موصلی نوشته
و بلفظ خود
بر او املا کرده و از نسخهٔ خط
خویش بدو نویسانیده و تاریخ املاء و کتابت
آن برجب سال ۳۵۵ هـ .ق . بوده است. و کتاب
القولنج و اصنافه و مداواته و الادویة النافعة
منه، در دو مقاله. و کتاب فی البرص و البهق و
مداواتهما، در دو مقاله. و کتاب فی الصرع. و
کتاب فی الاستسقاء. و کتاب آخر فی الصرع. و
کتاب فی ظهور الدّم، در دو مقاله. و کتاب
فی المالیخولیا. و کتاب ترکیب الادویة در یک
مقاله. و مقالة فی النوم و الیقظة، کتبها الی
احمدبن الحسین بن زیدبن فضالة البلدی
بحسب سؤاله علی لسان عزوربن الطیب
الیهودی البلدی. و کتاب الغاذی و المتغذی، و
آنرا بقلعهٔ برقی ارمینیه در صفر سال ۳۴۸
کرده است، در دو مقاله. و کتاب امراض
المعدة و مداواتها. و کتاب شرح کتاب الفرق
لجالینوس در دو مقاله، و از آن برجب سال
۳۴۲ فراغت یافته است. و احمد عمری طویل
یافت و در سیصدوشصت واندی از هجرت هم
بموصل درگذشت. رجوع به عیون الانباء ج ۱
صص ۲۴۵ -۲۴۷ و ج ۲ ص ۱۴۲ و ۱۴۳
شود.