(اَ مَ) [ ع. ] (ص تف.) ستوده تر، حمیده تر.
فرهنگ فارسی معین
[ اَ مَ ] (اِخ) رجوع به آق قویونلو شود.
لغتنامه دهخدا
[ اَ مَ ] (اِخ) نام چند تن از سلاطین عثمانی: احمد اول رجوع به احمد اول شود. احمد دوم رجوع به احمد ثانی... شود. احمد سوم رجوع به احمد ثالث شود.
[ اَ مَ ] (اِخ) از بنوموسی او در آوردن کتب از روم سعی کرد. رجوع به بنوموسی شود.
[ اَ مَ ] (اِخ) (امیر ...). رجوع به احمدبن خطیب گنجه ای شود.
[ اَ مَ ] (اِخ) (خواجه سید...). از وزراء امیر حسن بیک بن علی بیک بن قرا عثمان. رجوع بحبط ج ۲ ص ۳۳۰ شود.
[ اَ مَ ] (اِخ) (سیدی...). رجوع به احمد (خواجه سیدی...) شود.
[ اَ مَ ] (اِخ) (قاضی القضاة...). رجوع به احمدبن ابراهیم سروجی... شود.
[ اَ مَ ] (اِخ) قاضی القضاة. رجوع به احمدبن حسن بن قاضی الجبل... شود.
[ اَ مَ ] (اِخ) (ملا...). پدر او در سند مسند قضای حنفیه داشت، لکن احمد طریقهٔ تشیع گزید و بخدمت اکبرشاه پیوست و به امر او بتألیف تاریخی عام به نام الفی آغاز کرد و تا زمان چنگیز و وقایع عصر ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.