معنی

[ اَ مَ ] (اِخ) ابن محمدبن حسن مرزوقی. مکنی به ابوعلی. وی از مردم اصفهان است و یاقوت گوید که او در غایت ذکاء و فطنت و حسن تصنیف و اقامهٔ حجج و حسن اختیار بود و بر تصانیف او در جودت مزیدی نیست. و چنانکه ابوزکریا یحیی بن منده گوید وفات او در ذی الحجهٔ سال ۴۲۱ هـ . ق. بود. سعید بقال ترجمهٔ او در معجم خویش آورده است. و خط او را بر کتاب شرح حماسه تألیف خود او دیدم و آن کتاب را در شعبان سال ۴۱۷ بر وی خوانده بودند و وی کتاب سیبویه را نزد ابوعلی فارسی درست کرد و پس از آنکه خود سری از سران بود تلمذ ابوعلی کرد. و او راست: کتاب شرح حماسه که جودت قریحهٔ وی جداً در آن کتاب مشهود است. کتاب شرح المفضلیات. کتاب شرح الفصیح. کتاب شرح اشعار هذیل. کتاب الازمنة. کتاب شرح الموجز. کتاب شرح النحو. صاحب بن عباد گوید باصفهان سه تن بکمال علم فائز آمدند جولاهی و حلاجی و کفشگری اما جولاه مرزوقی است. و حلاج ابومنصوربن ماشده است و کفشگر ابوعبداللََّه خطیب ری صاحب تصانیف در علم لغت باشد. یاقوت گوید در مجموع بخط بعضی (یکی از) فضلاء ایران دیدم و او از خط ابیوردی نقل کرده بود که: ابوعلی مرزوقی صاحب شرح الحماسة و الهذلیین. او از ابوعلی اخذ ادب کرد و در تصانیف خویش مانند ابن جنی عبارت پردازی کند و وی باصفهان معلم اولاد بنی بویه بود و وقتی صاحب بن عباد بر وی درآمد و در پیش صاحب بپای نخاست و صاحب آنگاه که بوزارت رسید بر وی ستم کرد. رجوع بمعجم الادباء ج ۲ ص ۱۰۳ و روضات صص ۵۹ و ۶۷ شود.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.