[ اَ وَ ] (ع ن تف) نعت تفضیلی از جور. - امثال: اجور من قاضی سدوم (سدوم مدینه ای است از مداین قوم لوط) . (مجمع الأمثال میدانی).
لغتنامه دهخدا
نوعی اشعۀ متشکل از یاختههای ناهمگن [زیستشناسی - علوم گیاهی]
واژههای مصوب فرهنگستان
(اِخ) شیخ ابراهیم بن محمدبن احمد باجوری (بیجوری) شافعی (۱۱۹۸ - ۱۲۷۷ هـ . ق.). وی در باجور که از دهات منوفیه (مصر) است متولد شده و نزد پدر خود تربیت یافته و قرآن مجید را ازو آموخت. وی در س ...
[ بَ ] (اِ) گاو جوان سیاه. (ناظم الاطباء).
[ تاجْ وَ ] (ص مرکب، اِ مرکب) این کلمه از تاج (معرب تاگ) است با مزید مؤخر «ور». بزبان ارمنی تاگاور (تاجور). کنایه از پادشاه. (آنندراج). شهریار. تاجدار. مَلِک. سلطان. صاحب تاج. تاج گذارده. ش ...
پرندهای به اندازۀ کبوتر و دارای تاج پهن؛ مگسخوار.
فرهنگ فارسی عمید
دارای شکلهای مختلف؛ گوناگون.
(ع اِ) لب مغاک وادی که آب از آن بیرون نرود. || حرام. (منتهی الارب).
[ حَ جَ رُلْ لاجْ وَ ] (ع اِ مرکب) حجراللازورد. سنگ لاژورد است. ابوریحان بیرونی گوید: اللازورد یسمی بالرومیة ارمیناقون کانه نسبة الی ارمینیه فان الحجر الارمنی المسهل للسوداء یشبهه. و ال ...
[ حُ سَ نِ وَ ] (اِخ) ابن محمدرضی بن حسین بن حسن بن مظفر لاژوردی کاشانی فقیه مفسر. متولد در کاشان ۱۲۱۵ هـ . ق. /۱۸۰۰ م. و متوفی در ۱۲۸۵ هـ . ق. /۱۸۶۸ م. «تفسیر قرآن» و «تقلیدیة» و جز آنها ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.