معنی

[ اَ مَ یَ ] (اِخ) زربن حُبیش الأسدی. از زهاد تابعین است و از عمر، و علی و ابن عوف و ابن مسعود و ابی بن کعب و حذیفة و صفوان بن عسال روایت کند و عمری طویل یافته است. عاصم بن ابی الجود گفت: مردان این راه را دیدم که از شب مطیة می کردند و یکی از آنان زربن حبیش و دیگری ابووائل بود. سوید کلبی آرد که زر به عبدالملک مروان نامه ای کرد در پند و موعظت و در آخر آن نبشته بود: ای امیر مؤمنان تندرستی را نشان درازی عمر مدان و بیاد آر این گفتهٔ پیشینیان را: اذا الرجال ولدت اولادها و بلیت من کبر اجسادها و جعلت اسقامها تعتادها تلک زروع قددنا حصادها. و چون خلیفه نامه بخواند بگریست، گریستنی بدرد تا پیرامن دامن وی باشک بیاغشت و گفت زر درست گوید لیکن اگر نرم تر از این نبشتی برفق نزدیکتر بودی. گویند وی بصدوبیست ودوسالگی درگذشت. و تا آن وقت همهٔ قوای وی بر جای بود.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.