همیشگی، هرگزی، جاوید، جاودانی، پایا، بیپایان
فرهنگ واژههای سره
پایندگی، همیشگی، جاودانگی، پایندگی
[ اِ زَ ] (ص نسبی) منسوب است به اشتابدیزه. (سمعانی). رجوع به اشتابدیزه شود.
لغتنامه دهخدا
[ بَ / بِ تِ اَ بَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گور. قبر.
[ زَ نُلْ بِ ] (اِخ) ابن عبدالرؤوف بن تاج العارفین بن علی الحدادی ثم المناوی القاهری. متصوف و فاضل. وی در قاهره به آموختن علم پرداخت. او راست: شرح تائیة ابن الفارض. شرح المشاهد ابن عربی. ...
۱. صلاحدید. ۲. [قدیمی] اجازه؛ تجویز.
فرهنگ فارسی عمید
[ صَ ] (مص مرکب مرخم، اِ مص مرکب) صلاح دید. صَلاح و تجویز. (غیاث اللغات) (آنندراج). صواب اندیشیدن. مصلحت دیدن. تصویب. صواب شمردن. استصواب رأی. اعتقاد: آغازید آب عبدالجبار را خیرخیر ریختن و ...
[ بِ ] (اِخ) از مزارع قریهٔ طالقان قم است. (از مرآت البلدان ج ۴ ص ۲۶۲).
[ بِ ] (اِخ) (زین العابدین) لقب علی بن الحسین است. (از الاعلام زرکلی). رجوع به علی بن الحسین شود.
[ رِ زِ نَلْ بِ خِ ] (اِخ) گرزالدین خیل. یکی از دهات سوادکوه مازندران. (از مازندران و استرآباد رابینو ص ۱۱۵ و ترجمهٔ فارسی ص ۱۵۵).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.