(اِخ) نام طائفه ای از ترکمانان ساکن ایران، دارای ۷۰۰ خانوار. || نام طائفه ای از ترکمانان ایران، ساکن قزل ملته حرگلان دارای سی خانوار.
لغتنامه دهخدا
تَپّه سپید
فرهنگ واژههای سره
تاغ
سَنگار، بازسپید، بازِسِپید
نوعی چای با رنگ روشن مایل به سفیدی.
فرهنگ فارسی عمید
(اِخ) نام تیره ای از ترکمانان یموت.
[ سُ قُ ] (ترکی، اِ مرکب) (از ترکیِ آق، سپید +سُنقر، شنگار و شنغار، نام یکی از جوارح طیور) صاحب برهان گوید: مرغی باشد شکاری از جنس شاهین و چرخ بحری، و لقب پادشاهان ترک نیز بوده، و کنایه ا ...
(اِخ) نام ترکی چند رود به آسیای مرکزی.
[ شَ ] (اِخ) نام شهری از ولایت قونیه.
[ مَ جِ ] (اِخ) مرکز شبه جزیرهٔ قرم (کریمه) که امروز به نام سیمفروپول مشهور است و در ۱۱۶۴ هـ .ق . دولت روس آنجا را تسخیر کرد و محله ای نو بساختند و قصبهٔ قدیمی از اهمیت سابق بیفتاد. سکنهٔ ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.